جدول جو
جدول جو

معنی بی ماه - جستجوی لغت در جدول جو

بی ماه
بدون ماه، تاریک، مقابل ماهناک، مقابل مقمر، مقابل پرماه:
ازو بازگشتم که بی گاه بود
که شب سخت تاریک و بی ماه بود،
فردوسی، مجازاً، افراط در کاری که مطبوع نباشد گفتاری یا کرداری، (از یادداشت مؤلف)، ناخوش آیندی و نفرت و کراهت، (از ناظم الاطباء)، بی لطفی، (آنندراج)،
- بی مزگی کردن، افراط کردن در گفتاری یا کرداری نامطبوع
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی خال
تصویر بی خال
(دخترانه)
بی نشان (نگارش کردی: بخا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
فرومایه، بی مقدار، بی بنیاد، بی اصل
فرهنگ فارسی عمید
(مَ زَ / زِ / مَزْ زَ / زِ)
دارای طعم نامطبوع. بدطعم. بی طعم. ناگوارد. (ناظم الاطباء). نامطبوع. (یادداشت مؤلف). کریه. ناخوش آیند. نفرت آور. بی طعم:
ورا ازتن خویش باشد بزه
بزه کی گزیند کسی بی مزه.
فردوسی.
عالم جسمی اگر از ملک اوست
ملکی بس بی مزه و بی بقاست.
ناصرخسرو.
آنرا طلب ای جهان که جویانست
این بی مزه ناز و عز و رامش را.
ناصرخسرو.
مباش مادح خویش و مگوی خیره مرا
که من ترنج لطیف و خوشم تو بی مزه تود.
ناصرخسرو.
همچنانکه ضعیفی این قوت عیش بر مردم ناخوش و بی مزه دارد ضعیفی نیروی شجاعت نیز.... (نوروزنامه).
گر بر درخت مازو بلبل ز لفظ تو
انشا کند نوا و صفیری زند حزین
نبود عجب که مازوی بی مغز و بی مزه
یابد از آن نوا مزه و مغز همچو تین.
سوزنی.
- بی مزه شدن، نامطبوع و کریه شدن. ناخوش آیند شدن:
بی مزه شد عشقبازی زین جهان بی مزه
عاشقان را دیده تر شد زین گروه خشکسال.
سنائی.
- بی مزه کردن زندگانی کسی را، عیش او را منغص کردن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
بی اصل و بی بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گاه
تصویر بی گاه
بی وقت، بی موقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خایه
تصویر بی خایه
آغا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی حال
تصویر بی حال
سست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی جان
تصویر بی جان
بی روح
فرهنگ واژه فارسی سره
بی سرمایه، مفلس، خرمن سوخته، بی پول، بینوا، بی چیز
متضاد: سرمایه دار، پرمایه، بی قدر، بی هنر، کم دانش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی موقع، بی وقت، بی هنگام، دیروقت، دیرهنگام، دیر، ناوقت
متضاد: گاه، زود، شبانگاه، غروب هنگام
متضاد: پگاه زود، گاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی طعم، بی ذوق، خنک، لوس
متضاد: بامزه، لذیذ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
لا طعمٌ له
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
Bland, Corny, Distasteful, Insipid, Blandly, Tasteless, Tastelessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
fade, sans saveur, cucul, déplaisant, insipide, sans goût
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بی مادر، یتیم
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
淡的 , 平淡地 , 老土的 , 令人不悦的 , 平淡无奇的 , 没有味道的 , 毫无品味地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
তিক্ত , তেতোভাবে , পুরনো , অস্বাদু , নীরস , অসঙ্গত , স্বাদহীনভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
безвкусный , безвкусно , банальный , неприятный , пресный , безвкусный , безвкусно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
fad, fade, kitschig, unangenehm, geschmacklos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
прісний , без смаку , банальний , неприємний , безсмаковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
بے ذائقہ , بے ذائقہ , عامیانہ , بدذائقہ , بے ذائقہ , بے ذائقہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
isiyokuwa na ladha, kwa njia isiyo na ladha, kidemuhimu, chukiza, isiyo na ladha, lisilo na ladha, bila ladha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
sem sabor, brega, desagradável, insípido, sem gosto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
tatsız, tatsız bir şekilde, bayat
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
맛없는 , 밋밋하게 , 진부한 , 불쾌한 , 무미한 , 맛없는 , 맛없게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
味のない , 味気なく , 陳腐な , 不快な , 味がない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
חסר טעם , בצורה חסרת טעם , מיותר , חסר טעם , חסר טעם , חסר טעם , חסר טעם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
mdły, bez smaku, kiczowaty, nieprzyjemny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
tawar, tanpa rasa, ketinggalan zaman, tidak enak, hambar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
จืด , อย่างจืดชืด , ทื่อ , น่าขยะแขยง , จืดชืด , จืดชืด , ไร้รสชาติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
flets, smaakloos, kitscherig, onaangenaam, smakeloos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
insípido, insípidamente, cursi, desagradable, sin sabor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
insipido, banale, sgradevole, insapore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی مزه
تصویر بی مزه
बेस्वाद , बेस्वाद तरीके से , घटिया , अप्रिय , बेस्वाद , बेस्वाद
دیکشنری فارسی به هندی